إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • مادر از دست پسرش خیلی عصبانی بود و پسر می‌خواست مادرش را بخنداند و ناراحتی و عصبانیتش را از یادش ببرد، تا بدینوسیلە با وی آشتی کند،..
    برای همین بە شیوە بچەگانەای مادرش را صدا زد و گفت: مادر جان، مامانی! برای افطار چی داریم؟
    مادرش با عصبانیت پاسخ داد: زهر مار! 
    پسر با خندە و آرامش خاصی گفت: تو زهر مار هم بپزی خوشمزە می‌شود؛ چرا که دست پخت مادرم حرف ندارد!
    مادرش با برافروختگی و عصبانیت فراوانی خطاب به او گفت: برو از جلو چشمانم دور شو... 
    پسر گفت: باشە می‌روم...